یادداشت: مهندس حسین شیخالاسلام،سپهر تابناک سیاست خارجی جمهوری اسلامی / قسمت دوم

یاداشتی از سفیر وقت ایران در لبنان و اردون در وصف سپهر تابناک سیاست خارجی جمهوری اسلامی، حسین شیخالاسلام، آشنایِ غریب
احمد دستمالچیان – سفیر پیشین ایران در لبنان و اردن
او به شدت متواضع و مردمی بود. در اوج قدرت، بیشترین کسانی را که می دید و رتق و فتق امور آنان را انجام میداد، همکاران بخش خدماتی وزارتخارجه بودند. بارها شاهد بودم که در اوج جلسات حساس، خانم امیری مشاور و مدیر دفتر معاونت، نوشته ای را به شیخالاسلام میداد و او بلافاصله میگفت بگو بیاید. بعد به حضار میگفت چند دقیقه ای جلسه را ادامه دهید و در آن گوشه نزدیک پنجره، سرپایی با همکار خدماتی صحبت و در جا به بخش اداری زنگ میزد و پس از اینکه اطمینان حاصل میکرد کار او تمام شده، به جلسه بر میگشت.
حسین شیخ الاسلام علیرغم هوش سرشار و ذکاوت و تیزبینی که در سیاست و تحلیل سیاسی داشت و واقعا نافذ البصیره در سپهر سیاست بین الملل بود، ولی اغلب اوقات در مباحث، سکوت میکرد و بیشتر شنونده بود. او هیچ گاه نظر خود را بر دیگران تحمیل نمیکرد و در نهایت میگفت نظرات جمع، محترم است و آن را بعنوان جمع بندی قبول میکرد.
او بسیار، مشتاق مشورت بود و برای هر موضوعی جلسه میگذاشت و کارشناسان مربوطه را دعوت میکرد و نظرات آنان را به دقت گوش می داد و شخصا یادداشت برداری میکرد. تا انسان ریاضت نفس نداشته باشد چنین رفتارهایی برای او میسر نیست.
حسین شیخ الاسلام بسیار پرکار و خستگی ناپذیر بود. سالیانی چون هم مسیر بودیم صبح ساعت ۶/۵ وعده میکردیم و سوار ماشین می شدیم و او رأس ساعت ۷ در اداره مشغول به کار می شد و معمولا تا ساعت ۱۱ شب مشغول به کار بود و تقریبا از آخرین نفراتی بود که از وزارت خارجه خارج می شد. تازه در هنگام برگشت به منزل، با حسرت و اندوه میگفت کارهای زیادی را انجام ندادیم. یادت باشد، فردا زودتر به اداره برویم و آنها را انجام دهیم. گواهان و شاهدان عادل تصدیق می کنند که او حتی لحظات و ثانیه های عمر شریف خود را نیز ضایع نمیکرد و به کار و خدمت مشغول بود.
او در تعامل با دوستان بسیار سخی و گشاده دست بود. دوستان وزارت خارجه به خاطر دارند که بر سر سفره کرم و احسان او که به هنگام ظهر در محل کارش و روی زمین پهن میشد، چه تعداد از همکاران حضور می یافتند و او هزینه همه را از جیب خود میپرداخت. با اینکه تصور بر این بود که شیخالاسلام از بودجه در اختیار خود برای این گونه هزینه های جمعی استفاده میکند، اما کسانی که به وی نزدیک بودند خبر داشتند و میدانستند که چنین نیست.
از صحنه های بیادماندنی و بی نظیر وی در رفتار مدیریتی، نکته ای را بیاد می آورم و اگر خداوند متعال توفیق داد برای شرح مظلومیت او باز هم خواهم نوشت. حتما همکاران وزارتخارجه به یاد دارند که او گاهی اوقات در آنِ واحد با سه خط تلفن صحبت میکرد، ولی راز آن را تنها شمار کمی از همکاران مطلع او می دانند. او در آن واحد با مرحوم حاج احمد آقا و رئیس جمهور و وزیر مربوطه و دکتر ولایتی برای حل یک موضوع، تلفنی صحبت می کرد و چنین مدیریت و صحنه انقلابی را به نمایش می گذاشت و اطرف دیگر مرتبط با موضوع پی گیری، از مدیرکل و یا رئیس اداره و کارشناس مربوطه را در این مذاکرات در کنار خود داشت تا در جاهایی که لازم به مشورت و اخذ نظر کارشناسی بود حضور داشته باشند.
شیخالاسلام در کار اداری، آن چنان شهامت و جسارت و صلابتی داشت که به جز او در احدی چنین روحیه و رفتاری ندیدم. او وقتی پای منافع ملی و تأمین امنیت ملی کشور بود، هیچ حد و مرزی را نمی شناخت و بدون خجالت با عالی ترین مقامات کشور تماس میگرفت و حرف و نظر صائب خود را با آنان در میان میگذاشت و معمولا هم نتیجه میگرفت و آن را به منصه ظهور و اجرا میگذاشت.
اگر خداوند توفیق دهد باز هم در مورد آن رادمرد مظلوم و گمنام و افتخار آفرین سپهر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهم نوشت.
قسمت دوم



